خانوم شیوایی
خانوم شیوایی

خانوم شیوایی

...

...

روباه گفت : خدا نگه دار ... اما رازی که بهت گفتم خیلی ساده است :
جز با چشم دل هیچ چیز و اونطور که باید نمیشه دید . نهاد و گوهر و چشم سر نمی بینه .
شازده کوچولو برای اینکه یادش بمونه تکرار کرد :- نهاد و گوهر و چشم سر نمی بینه .
- ارزش گل تو به قدر عمریه که به پاش صرف کردی .
شازده کوچولو برای اینکه یادش بمونه تکرار کرد :-... به قدر عمریه که به پاش صرف کردم .
روباه گفت : آدما این حقیقت و فراموش کردن اما تو نباید فراموشش کنی . تو تا ابد نسبت به اونی که اهلی کردی مسئولی . تو مسئول گلتی ...
شازده کوچولو تکرار کرد : من ....

اما من بعضی وقتا یادم میره .... باید بیشتر مواظب گلم باشم .

نظرات 1 + ارسال نظر
داستان‌گو جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 12:43 ق.ظ http://Dastangooo.blogsky.com

من عاشق این کتابم/.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد