واقعا باید دست اون بابایی و که شعر زپلشک آید و زن زاید و مهمان عزیزم ز در آید و طلا گرفت بیچاره روحشم خبر دار نشد که این شعرش چقدر شبیه زندگی این روزای منه
یک ماه تموم وقت صرف کردیم تا خونه جدید و به اون رنگ و طرحی که می خوایم در بیاریم و تمیزش کنیم بعد دقیقا همون شبی که فرداش می خوایم اسباب کشی کنیم سقف حموم خونه فعلی به علت ترکیدگی لوله میاد پایین
و از قضای روزگار سقف این حموم یه نسبتی ام با کف حموم خونه جدیده داره و باز از قضای روزگار دقیقا این اتفاق همون شبی می افته که من موبایلم و تو یه تاکسی جا گذاشتم
و باز از قضای روزگار انگار هیچ کس تو اون تاکسی نیست که که بعد از ۲۴ ساعت به این همه تماس جواب بده و جماعتی و از نگرانی خارج کنه
و باز این بار از غذای روزگار دولت فخیمه نرخ جدید بنزین و اعلام می کنه
الان فقط می خوام داد بزنم ٬ داد بزنم می خوام بمیرم اما از قضای روزگار نصفه شبه مردم خوابن تازه اگرم روز بود تو آپارتمان نمیشد داد زد
سلام
نمی دونم می خواستی ما گریه کنیم به حالت یا چیز دیگه ولی من کلی خندیدم اتفاقایی که گفتی مثل توی فیلما می مونه
ولی جدای از شوخی اصلا دلایلت برای مردن کافی نیست فکر نکنم بتونی
نگفتم که می خوام بمیرم
گفتم می خوام داد بزنم می خوام بمیرم
از غذا خبر نداری که من دارم چی می کشد...
بحث من و تو و.. نیست ...کل ملت در گیرند....
از الطاف دولت مهرورزه...
ولی خوتو زیاد نگران نکن ....
این نیز بگذرد....
به من هم سر بزن...موفق باشی....
سلام
اگه بخوای کلیه وقایعی رو که همزمان با اتمام رنگ آمیزی خونه و پایین اومدن سقف حموم و ... رو پشت سرهم ردیف کنی که بیچاره این صفحه وبت کم میاره
سلام
فدای سرت
چرا داد بزنی
همه چی درست میشه
۷۰۰تومن که این حرفا رو نداره
آخه ناراحتی من که به خاطر بنزین نیست کسی که خر نداره از کاه و جوش خبر نداره ٬ منم که ماشین ندارم اگر این خبر رو تو هر شرایط دیگه ای میشنیدم کمتر ناراحت نمی شدم اما این همه چیز پشت سر هم